در این نوشته به بررسی نظریه امپرسیون و اکسپرسیون رنگها میپردازیم و با فرآیند خلاقیت هنری، از طریق مفهموم و تعبیر رنگها، آشنا میشویم.
قبلا خواندید که:
رنگ شناسی لباس: رنگ عنصر جدانشدنی زندگی زمینی
رنگ شناسی لباس: رنگ ذهنی چیست و با شخصیت چه ارتباطی دارد؟
رنگ شناسی در لباس: کنتراست چیست و انواع آن کدام است؟
رنگ شناسی در لباس: کنتراست هفتگانه چه کمکی میکند؟
در این نوشته، به ادامه موضوع رنگ عنصر جدانشدنی حیات به کمک اثر به یاد ماندنی هنر رنگ، از هنرمند پر توان، آقای یوهانس ایتن میپردازیم؛ در بلاگ پستهای قبلی با کنتراستهای هفتگانه رنگ آشنا شدیم؛ هر کدام چه خصوصیتی دارند و با توجه به مفهموم هر کدام، نحوه استفاده از این تضادها، در حالی که چشمنواز باشند، به چه صورت است.
نظریه امپرسیون رنگها
نظریه امپرسیون رنگها به بررسی تغییر ذاتی اجسام در برابر نورهای مختلف میپردازد. مطالعه امپرسیون رنگ به طور دقیق با نمودهای رنگی موجود در طبیعت شروع میشود. یعنی ما امپرسیونهای ایجاد شده توسط اشیاء رنگی را بر اساس احساس بینایی خودمان مورد بررسی قرار میدهیم. به طور کلی در نظریه امپرسیون رنگ به بررسی تاثیرات چهار اصل رنگ ذاتی، رنگ نور، سایه و انعکاس پرداخته میشود. مطالعات امپرسیونی فرصت دریافتن شگفتیهای فرمها و رنگهای طبیعت را فراهم میکند.
نظریه اکسپرسیون رنگها
نظریه اکسپرسیون به تاثیرات بصری و روانی رنگها اشاره دارد. رنگها میتوانند نمادها و نشانههایی متناسب با زندگی، نوع تفکر و اعتقادات جوامع و آدمها باشند. گاهی نیز تعبیرهایی از رنگها صورت میگیرد که ریشه در رابطه ما با رنگهای موجود در طبیعت دارد و ناشی از تأثیراتی است که رنگها به طور مستقیم و غیرمستقیم به صورت روانی بر ذهن و ضمیر ما میگذارند.
کمپوزیسیون
کمپوزیسیون در رنگ، به معنای کنار هم قراردادن دو یا چند رنگ به نحوی است که با هم اکسپرسیون مشخص و معینی را ایجاد کنند. انتخاب رنگها، موقعیت نسبی آنها، محل و جهت آنها در کمپوزیسیون، شکلبندی یا نقوش همزمان، وسعت و ارتباط کنتراست آنها، عوامل مشخص اکسپرسیون هستند. ایجاد تعادل در توزیع رنگها، از مهمترین اهداف کمپوزیسیون است.
به تشریح رنگهای زرد، قرمز، آبی، نارنجی، بنفش و سبز، و ارزش اکسپرسیوی و ذهنی آنها میپردازیم:
زرد
نوردهی زرد از همه رنگها بیشتر است. این نوردهی وقتی کاهش مییابد که آن را با خاکستری، سیاه و یا بنفش تیره کنیم. قرمز نقطه توقف زرد است، یعنی زردی در آن دیده نمیشود. نارنجی در مرکز نوار زرد تا قرمز، به صورت قویترین تعبیر نور و ماده قرار گرفته است. زرد طلایی بالاترین خلوص ماده را به وسیله نیروی نور نشان میدهد؛ با تابشی نامحسوس، بدون شفافیت، ولی بیوزن همچون ارتعاش خالص. سابقاً گنبدهای طلایی به وفور در نقاشی به کار میرفت. این رنگ، تجلی گرمادهی نورانی و درخشان است. طلایی موزاییک های بیزانس و زمینههای طلایی نقاشیهای استادان قدیم، نماد آخرت، عجایب و دنیای خورشید و نور است.
زرد روی سفید تیره و بدون درخشش است. زیرا سفید موجب میشود زرد مقام پستتری پیدا کند. اگر جای سفید و زرد عوض شود، هر دو اکسپرسیون متفاوتی پیدا خواهند کرد.
زرد روی صورتی آن را به سوی زرد-سبز میکشاند و نیروی پرتو افکنی آن نیز کاهش مییابد. جایی که عشق خالص (صورتی) حاکم است، عقل و دانش (زرد)، سست و کمتوان میشود.
زرد روی نارنجی، نقش نارنجی روشنتر و خالصتری را بازی میکند. همراهی این دو رنگ، همانند انوار خورشید پرتوان صبح بر روی گندمزارهای رسیده جلوهگری میکند.
زرد روی قرمز-بنفش، نیروی فوق العاده زیادی پیاده میکند و سخت و انعطافناپذیر میشود اما اگر زرد با قرمز-بنفش مخلوط شود، بلافاصله خصوصیت خود را از دست میدهد و قهوهای منفعل و بی تفاوت میشود.
زرد روی آبی متوسط، تشعشع دراد اما حالتی ناسازگار و بیزار کننده پیدا میکند. آبی احساس برانگیز، به سادگی با تندی درخشان زرد همساز نمیشود. زرد روی قرمز، صدایی بلند و نشاطآور، همانند صدای ترومپت در روز عید پاک دارد. شکوه و جلال آن، دانش و قطعیت زیاد و با صراحت را ارائه میدهد.
قرمز
قرمز دایرهی رنگ دوازدهرنگه، نه نشانهای از زرد دارد و نه از آبی. پرتو قوی آن به سادگی دچار گرفتگی نمیشود و با وجود این، انعطاف پذیر است و میتواند خصوصیات متفاوتی به خود بگیرد. اگر قرمز، به زرد یا آبی متمایل شود، بسیار حساس میگردد. در هر دو صورت، ظرفیت زیادی برای مدولاسیون پیدا میکند.
قرمز-نارنجی متراکم و مات است و درخشش آن طوری است که انگار گرمای درونی دارد. اگر قرمز به صورت قرمز-نارنجی باشد، گرمی آن، قدرت گرمی آتش را پیدا میکند و در این حالت، از نظر نشانه شناسی، با زمین زنده قابل مقایسه است. نور قرمز-نارنجی رشد گیاهان و عمل حیات را تسریع میکند.
کنتراست صحیح، قرمز-نارنجی را به سوی اکسپرسیونی از هیجان و ستیزهجویی سوق میدهد. لباس قرمز جنگجویان، نشانهی حرفهی رزمی آنها بود. در انقلابها، قرمز به عنوان نشانهای مهم استفاده میشود.
قرمز روی آبی-سبز، همانند شعر آتش شعله ور میشود. قرمز روی بنفش یاسی، شعلههای ملایم میشود و بنفش را سخت و فعال میکند.
قرمز روی زرد-سبز تند، پر زرق و برق و عوامانه است. قرمز روی نارنجی، مثل سوختن و دود کردن آتش بدون شعله، تیره و بدون حیات است. اگر نارنجی تا حد قهوهای تیره، تیره شود، قرمز بر روی آن، با حرارتی ضعیف میسوزد.
تنها در کنتراست با سیاه است که قرمز-نارنجی، هیجان اهریمنی و شکستناپذیر خود را ظاهر میسازد.
نمودهای متفاوت قرمز-نارنجی نشان دهنده نیروی بالقوه اکسپرسیونی آن است. قرمز برخلاف زرد، به خاطر دامنهی وسیع درجات آن در بین سرد و گرم، خالص و ناخالص و تیره و روشن، بدون از دست دادن خصوصیت خود، از نظر مدولاسیون غنی است. قرمز، از پلیدی شیطان صفتی قرمز-نارنجی روی سیاه، تا صورتی فرشته گون، تمام درجات ما بین پلیدی و نیکی را نشان میدهد. قرمز تنها از فضاهای شفاف به دور است؛ زیرا از این نظر، آبی بر آن مقدم است.
آبی
آبی خالص رنگی است که اثری از زرد و قرمز در آن مشاهده نمیشود. قرمز همواره از نظر خصلت مادی، نمایی فعال دارد و آبی از این نظر، منفعل است. در عوض، از نظر نمایش معنوی، آبی، فعال و قرمز منفعل است. آبی همیشه سرد و قرمز همیشه گرم است. آبی در خود رفته و درونگراست.
جو زمین، آبیهای متفاوتی را -از روشن گرفته تا آبی-سیاه شب، در برمیگیرد. اروپاییان آبی را تجلیگر ایمان میدانند و چینیها آن را به عنوان مظهر جاودانگی در نظر میگیرند.
آبی روی زرد تیره و فاقد درخشندگی میشود. وقتی روشنی آبی به اندازه روشنی زرد زمینه خود میشود، نور سردی تولید میکند و شفافیت آن، زرده زمینه را به رنگی مادی و متراکم تبدیل میسازد.
آبی روی سیاه با تمام نیرو سوسو میزند و روشن میشود.
آبی روی بنفش یاسی، عقب میکشد و پوچ و تهی میشود. اگر بنفش یاسی تیره شود، آبی درخشش خود را باز مییابد.
آبی روی قهوهای تیره (نارنجی تیره و خفه)، مرتعش میشود و قهوهای نیز به خاطر کنتراست همزمانی به رنگ زنده بدل میشود. آبی قهوهای مرده قبلی را زنده کرده است.
آبی روی قرمز-نارنجی، تیرگی خود را حفظ میکند اما درخشان میشود.
آبی روی سبز ملایم، قرمز متمایل میشود. آبی، تنها از طریق این گریز است که میتوانند از سبز خالص فلجکننده بگریزد و به زندگی فعال برگردد.
سبز
سبز حد فاصل زرد و آبی است. بنابراین خصوصیت اکسپرسیونی سبز، نسبت به مقدار آبی یا زردی که به همراه دارد، تغییر میکند. سبز یکی از رنگهای ثانویه است که از مخلوط دو رنگ اصلی پدید میآید. تهیهی این رنگ به نحوی است که هیچ یک از دو رنگ ترکیبی آن بر دیگری حاکم نباشد، کار مشکلی است.
سبز رنگ دنیای گیاهان است. کلروفیل اسرار آمیزی که عمل فتوسنتز را انجام میدهد. وقتی نور خورشید به زمین میتابد، هوا و آب و عناصر، خود را رها میسازند، آنگاه سبز به وجود میآید. ثمربخشی، رضایت، آرامش و امید، ارزشهای اکسپرسیوی سبز هستند، که خود ترکیبی از ایمان و خرد است. وقتی سبز درخشان با خاکستری کدر میشود، به سهولت احساس غم و تباهی پدید میآید. اگر سبز به سوی زرد تمایل پیدا کند در ردیف زرد-سبز قرار میگیرد و ما از دیدن آن، جوانی و نیروی بهاری طبیعت را احساس میکنیم. بهار یا صبح اوایل تابستان، بدون زرد-سبز و بدون امید و شادی برای میوههای تابستان، غیر قابل تصور است. زرد-سبز میتواند به یاری نارنجی به منتهای فعالیت برسد ولی حالت زمخت و عامیانهای پیدا میکند.
دامنهی مدلاسیون سبز خیلی وسیع است و درجات بیشمار تیرهروشنی اکسپرسیو آن، از طریق تغییرات کنتراست پدید میآید.
نارنجی
نارنجی که ترکیبی از زرد و قرمز است، از نظر درخشندگی، حداکثر فعالیت را دارد. این رنگ پرتو افکنی خورشید در کره خاکی است. حداکثر گرما و انرژی فعال، در نارنجی متمایل به قرمز به چشم میخورد. به وضوح غرور و خود نمایی را بیان میکند. وقتی نارنجی با سفید مخلوط میشود، خصوصیت خود را از دست میدهد.
در مخلوط با سیاه، خفه و کمحرف میشود و به سوی قهوهای مرده متمایل است. با روشن کردن این قهوهای، رنگهای مختلف بژ بدست میآید.
بنفش
ایجاد بنفش خالص که نه به قرمز و نه به آبی متمایل باشد، بسیار مشکل است. بنفش رنگ تقواست و اگر تیره و خفه باشد، رنگ خرافات و سیاه میشود. همین که بنفش روشن میشود، یعنی وقتی که نور و شعور به آن بتابد، به رنگی ظریف و دوست داشتنی و بدل میشود که ما را افسون میکند. بسیاری از گیاهان، جوانههایی به رنگ بنفش روشن دارند که مغزی آنها زرد است. به طور کلی تمام رنگهای روشن شده با سفید، جنبهی روشن زندگی را نشان میدهند؛ ولی رنگهای تیره شده با سیاه، نماد تیرگی و نیروهای منفی هستند.
برای بررسی این گفته ها در مورد ارزشهای اکسپرسیوی رنگها، زوجهای مکمل و ترکیب رنگهای زیر را در نظر بگیرید:
زوجهای مکمل
زرد : بنفش =دانش فروزان : زهد و تقوا
آبی: نارنجی= ایمان متواضعانه: غرور و خودخواهی
قرمز: سبز= مادیگرایی: همدردی و دلسوزی
ترکیب رنگها
قرمز + زرد = نارنجی
قدرت + علم = عزت نفس غرورآمیز
قرمز+آبی = بنفش
عشق+ ایمان = زهد
زرد + آبی = سبز
علم + ایمان = شفقت
اگر دو رنگ مکمل هم هستند مفهوم و تعبیر آنها نیز باید مکمل هم باشد و وقتی که رنگی با رنگ دیگر مخلوط میشود، مفهوم و تعبیر آن باید از مفهوم و تعبیر رنگهای ترکیبشده تشکیل شده باشد.
هر قدر ارزشهای اکسپرسیونیستی حسی و ذهنی رنگها را بیشتر بررسی کنیم، بیشتر متوجه میشویم که هم نموده رنگها و هم ذهنیت فردی ما در پذیرش تجارب رنگی، فوقالعاده متغیر است.
هر رنگ ممکن است از پنج نظر تغییر کند:
- از نظر فام، یعنی سبز ممکن است که آبی و یا زرد متمایل باشد. نارنجی ممکن است به زرد، قرمز و … متمایل باشد.
- از نظر روشنی، یعنی قرمز ممکن است به صورت قرمز روشن (صورتی)، قرمز، قرمز تیره، و آبی به صورت آبی روشن، آبی، آبی تیره و… باشد.
- از نظر اشباع، یعنی آبی ممکن است کمابیش با سفید، سیاه، خاکستری و یا مکمل خود (نارنجی) ضعیف شود.
- از نظر وسعت، ممکن است سطح بزرگی از سبز در کنار سطح کوچکی از زرد قرار بگیرد و یا برعکس و یا وسعت سبز و زرد برابر باشد.
- از نظر اثرات ناشی از کنتراست همزمانی
محتوای این بخش ما را با ویژگی مهم فرایند خلاقیت هنری آشنا کرد. درک و تجربه ممکن است دقیق باشد، اما اگر در ابتدا، گروه اصلی رنگ، به صورت صحیح از کل رنگها انتخاب نشود، نمود نهایی کار به خطر خواهد افتاد. بنابراین بهتر است در گناه خودآگاهانه و درک مستقیم و دانش مطلق همیشه با هم عمل کنند، تا ما را در انتخاب مناسب امکانات بسیاری که در دسترس داریم، توانا سازند.
و سخن آخر نویسنده آقای یوهانس ایتن:
مطالعه جدی رنگها، وسیلهای عالی برای پرورش انسان است؛ زیرا به درک ضروریات درون منتهی میشود. برای دسترسی به آنها، شناخت قوانین پایدار تمام نیروهای طبیعت لازم است؛ شناخت ضروریات، رها کردن هوای نفس و پرداختن به خلاقیت است؛
یعنی انسان شدن.
در این نوشته با نظریه امپرسیون و اکسپرسیون از طریق کتاب هنر رنگ از یوهانس ایتن آشنا شدیم.